جدول جو
جدول جو

معنی ساز و سوز - جستجوی لغت در جدول جو

ساز و سوز(زُ)
سوز و ساز. سوختن و ساختن. تحمل:
از روز وصل باز همام شکسته را
جز ساز و سوز و نالۀ دل یادگار نیست.
همام تبریزی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساز و نوا
تصویر ساز و نوا
ساز و آواز، ساز و سرور، برای مثال تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند / قول و غزل به سازونوا می فرستمت (حافظ - ۱۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوز و ساز
تصویر سوز و ساز
کنایه از صبر و بردباری در برابر ناکامی ها و مصیبت ها
فرهنگ فارسی عمید
(زُ نَ)
ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب. ساز و نواز:
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین
زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین.
خاقانی.
- بسازو نوا، با ساز و آواز، با تار و طنبور:
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل بساز و نوا میفرستمت.
حافظ.
، ایضاً، به اقسام آلات. مکمل. رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
(زُ سُ)
بزن و بکوب. سازو سرنا. ساز و نوا. ساز و نواز. رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
(زُ سُ)
اسب و بنه. ساز و برگ و مرکب: ترکمانان رسیدند و ساز و ستور دیدند، بانگ برزدند که فرود آی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
آواز توأم با صدای ساز. و جمعی دیگر گفته اند که ارغنون ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده است که همه یک چیز را بیکبار و بیک آهنگ با هم بخوانند و بنوازند. (برهان در مادۀ ارغنون) ، بزن و بکوب. ساز و نوا. ساز و سرور. رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
عشق و محبت و اندوه و الم و غم و آزردگی و ملالت خاطر. (ناظم الاطباء) :
بر خود چو شمعخنده زنان گریه میکنم
تا با تو سنگدل چکند سوز و ساز من.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناز و نوز
تصویر ناز و نوز
ادا و اطوار قر و غربیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز و نوا
تصویر ساز و نوا
((زُ نَ))
ساز و آواز، ساز و سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساز و باز
تصویر ساز و باز
((زُ))
ساز و بازنده، بندباز، ریسمان باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناز و نوز
تصویر ناز و نوز
((زُ))
ادا و اطوار، قر و غمیش
فرهنگ فارسی معین